سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
هرکس دانش را بطلبد برای اینکه با دانشمندان همراه شود یا با نادانان بستیزد یا مردم را متوجه خود کند، خداوند او را داخل آتش گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
با تشکر از انجمن آدولف هیتلر بزرگ

نویسنده: Tohid-G

جنگ جهانی دوم

تاریخ رسمی آغاز جنگ جهانی دوم حمله ی آلمان در یکم سپتامبر 1939 به لهستان است. اگر چه برخی مورخان آغاز جنگ جهانی دوم را جنگ های ژاپن و چین می دانند که عملا از سال 1931 آغاز شد و از سال 1937 شدت گرفت. همچنین نبرد داخلی اسپانیا که میان میهن پرستان و جمهوری خواهان بود را می توان مقدمه ی آغاز جنگ در اروپا دانست.
پس از قدرت یابی موسولینی و هیتلر در اروپا نبرد داخلی اسپانیا نیز آغاز شد که در یک طرف فاشیست ها و میهن پرستان و در طرف دیگر کمونیست ها و جمهوری خواهان قرار داشتند. این جنگ را می توان مقدمه ی جنگ جهانی دوم دانست. در این نبرد شوروی و همینطور کشور های غربی با ارسال کمک های مالی و نظامی از جمهوری خواهان اسپانیا حمایت کردند و در مقابل آلمان و ایتالیا با فرستادن یگان های نظامی فاشیست های اسپانیا تحت فرماندهی ژنرال فرانکو را یاری کردند. سرانجام این جنگ با پیروزی میهن پرستان اسپانیا به پایان رسید. لژیون آلمانی کرکس که بیشتر متشکل از افراد لوفت وافه (نیروی هوایی) بود تاثیر بسیار زیادی در این پیروزی داشت.
حمله به لهستان
با آغاز حمله ی ارتش آلمان نازی به لهستان جنگ جهانی دوم عملا آغاز شد. البته دلیل هیتلر برای حمله به لهستان کاملا قانع کننده بود زیرا لهستان بر پایه عهدنامه ی ظالمانه ی ورسای خاک آلمان را به دو قسمت تقسیم کرده بود به طوری که مسافرت زمینی درون کشوری از آلمان به پروس شرقی (از ایالات آلمان) وجود نداشت و آلمانی ها برای مسافرت به پروس شرقی مجبور بودند از خاک لهستان بگذرند که به زور از آلمانی ها گرفته شده بود. به علاوه اقلیت آلمانی مقیم لهستان به شدت مورد ظلم دولت لهستان واقع شده بودند و از آلمان نازی درخواست کمک می کردند. به علاوه سازمان های فرهنگی آلمانی مقیم لهستان مورد حمله ی لهستانی ها واقع شد. در نتیجه که در سال 1939 قوی ترین نیروی زمینی عصر خود را داشت و مطمئنا نمی توانست اینگونه کشورش را تحقیر شده ببینید با شوروی به یک توافق رسید که لهستان را به دو قسمت تقسیم کنند و سپس در سپتامبر 1939 دستور حمله به لهستان را صادر کرد. در این حمله ارتش اسلواکی در کنار ارتش آلمان قرار داشت. ظرف چند روز اول نیروی هوایی و سپس ارتش لهستان کاملا از هم پاشید و پس از یک ماه نبرد سخت لهستان را وادار به تسلیم کرد. شوروی نیز در اواسط سپتامبر از سمت شرق به لهستان هجوم برده بود. با آغاز حمله ی آلمان به لهستان، دول بریتانیا و فرانسه و نوکرانشان به آلمان اعلان جنگ دادند. البته پس از تسخیر لهستان توسط ارتش آلمان هیتلر پیشنهاد صلحی به بریتانیا و فرانسه داد زیرا بزرگترین هدف هیتلر توجه به شرق و نابودی کمونیسم بین الملل بود. اما بریتانیا و فرانسه که بیشتر از آلمانی ها خواستار جنگ بودند پیشنهاد صلح هیتلر را رد کردند.
نبرد در غرب
پس از پیروزی در لهستان برای چند ماه نبرد های زمینی پایان یافت تا اینکه آلمان نازی متوجه شد که متفقین قصد حمله به نروژ و دانمارک و تسخیر این مناطق را دارند. در نتیجه ارتش آلمان برای مقابله با این حرکت متفقین، پیش دستی کرده و در ماه آوریل 1940 دانمارک و نروژ را تسخیر کرد. در این میان چندین نبرد دریایی میان آلمان و متفقین و چندین نبرد کوچک زمینی نیز روی داد. تسخیر دانمارک و نروژ یک پیروزی بزرگ دیگر برای آلمانی ها بود و طولی نکشید که آلمان در ماه می 1940 به فرانسه هم حمله کرد. اگر چه ماه ها طرفین در خطوط مرزی آلمان با غرب در حالت آماده باش بودند اما عملیات زمینی قابل توجهی روی نداد تا اینکه سرانجام ارتش آلمان نازی با یک عملیات ناگهانی حمله به بلژیک و هلند (که در عمل متحد بریتانیا و فرانسه بودند) و شمال فرانسه را آغاز کرد. فرانسوی ها هرگز فکر چنین عملیاتی را نمی کردند و گمان می کردند حمله ی آلمانی ها به خط ماژینو (دیوار دفاعی فرانسه) که آن را شکست ناپدیر می دانستند انجام خواهد شد. در نتیجه نیروهای فرانسوی ها در سرتاسر خط ماژینو تمرکز داشتند غافلگیر شدند. ارتش آلمان توانست ظرف یک ماه ارتش فرانسه را تار و مار کند و دولت جدید فرانسه به ریاست مارشال پتن را وادار به صلح نماید. در نتیجه منطقه ای در جنوب فرانسه به صورت کاملا خودمختار و فرانسوی باقی ماند. بخش بسیار کوچکی از فرانسه نیز تحت نظارت ایتالیا در آمد. یکی از مهم ترین بخش ها در حمله به فرانسه نبرد دونکرک بود که طی آن بیش از 300.000 سرباز بریتانیایی و فرانسوی گریختند و از مرگ یا اسارت توسط ارتش آلمان نجات پیدا کردند.
نبرد بالکان
پس از پیروزی در غرب نیروهای آلمانی آماده حمله به بریتانیا می شدند اما زمانی که هیتلر متوجه شد قادر به برتری هوایی و دریایی بر بریتانیا نیست از حمله به بریتانیا صرف نظر کرد. هیتلر به فکر عملیات در شمال افریقا و کشاندن ژنرال فرانکو به اتحاد محور (اتحاد ایتالیا، آلمان و ژاپن) هم افتاد اما دریاسالار کاناریس رئیس سازمان جاسوسی نظامی آلمان که در واقع جاسوس بریتانیایی ها بود به جای وادار کردن فرانکو در پیوستن به اتحاد محور او را از جنگ باز داشت!!!
در این وضع هیتلر که بریتانیا را عملا شکست خورده می دید و در عین حال نتوانست بریتانیا را وادار به تسلیم یا صلح کند به فکر حمله شوروی افتاد. زیرا هیتلر معتقد بود تنها امید بریتانیا به شوروی است و چنانچه شوروی نابود شود یکسره ساختن کار بریتانیا هم آسان می شد و بریتانیا وادار به صلح خواهد شد. اما پیش از حمله به شوروی هیتلر ناچار شد کار بالکان را هم یکسره کند. زیرا در بالکان ارتش ایتالیا که به یونان حمله کرده بود از ارتش این کشور شکست خورده و به آلبانی عقب نشینی کرده بود و در همین حال در یوگوسلاوی یک دولت ضد آلمانی روی کار آمده بود. در نتیجه ارتش آلمان نیمه ی اول سال 1941 را مشغول عملیات در بالکان بود و طی عملیات هایی ارتش یونان و یوگوسلاوی را شکست داد. دفاع دلیرانه ی ارتش یونان به قدری هیتلر را شگفت زده کرد که پس از شکست و تسلیم ارتش یونان هیتلر در نهایت جوانمردی به افسران یونانی اجازه داد که سلاح های خود را همراه خود داشته باشند. در نبرد های بالکان هیتلر توانست ضربات سخت دیگری بر قوای بریتانیا وارد کند و همچنین یکی از بزرگترین عملیات های هوابرد در تاریخ جنگ جهانی دوم توسط ارتش آلمان با فتح جزیره کرت انجام شد که همه را شگفت زده کرد.
عملیات بارباروسا
پس از پیروزی در بالکان هیتلر در 22 ژوئن 1941 دستور حمله به شرق را صادر کرد. بنابراین ارتش آلمان تهاجم گسترده ای را به شرق آغاز کرد. در این تهاجم بزرگ بسیاری از کشور های مختلف در کنار ارتش آلمان قرار گرفتند که از جمله می توان به رومانی، مجارستان، ایتالیا و فنلاند (که مدتی پیش مورد تهاجم شوروی قرار گرفته بود) اشاره داشت.
تهاجم ارتش آلمان بسیار پر سرعت بود. اگر چه این تهاجم آنچنان سرعت نداشت که هیتلر انتظار داشت اما همه را غافلگیر کرد و طی چند ماه اول جنگ میلیون ها نفر به اسارت ارتش آلمان در آمدند. بسیاری از مردم ملل تحت سلطه ی شوروی که از حکومت کمونیستی رنج بسیار زیاد دیده بودند به استقبال ارتش آلمان آمدند. نیروهای آلمانی توانستند طی چند ماه اول لنینگراد را محاصره و کیف را تسخیر کرده و به دروازه های مسکو برسند. با این وجود به دلیل سرمای زیاد و همینطور رسیدن تجهیزات کمکی از طرف متفقین از طریق ایران به شوروی نیروهای ارتش سرخ (ارتش شوروی) توانستند مقاومت کنند. بنابراین هیتلر ناچار شد تا پایان زمستان صبر کند. در این زمان هیتلر متوجه شد که چنانچه مسکو را هم تصرف کند باز باید نبرد در مناطق دیگر روسیه را ادامه دهد. اما چنانچه در فصل گرما به قفقاز و استالینگراد که از نظر اقتصادی اهمیت بسیار زیادی داشتند حمله کند تسخیر مسکو نیز خود به خود امکان پذیر است.
شمال افریقا
در همان حال که نیروهای محور (آلمان و ایتالیا) در بالکان به عملیات جنگی می پرداختند در شمال افریقا نیز شکست های ارتش ایتالیا هیتلر را مجبور کرد که به متحدش کمک کند. در نتیجه یک ژنرال زرهی به نام اروین رومل که موفقیت های قابل توجهی در نبرد فرانسه کسب کرده بود به فرماندهی یک سپاه صحرایی به نام « سپاه افریقای آلمانی» منصوب شده و به شمال افریقا فرستاده شد. پیش از رسیدن سپاه رومل به افریقا، نیروهای ایتالیایی سرزمین های خود در افریقای شرقی را کاملا از دست داده بودند و در افریقای شمالی نیز دچار شکست های بسیار شده و اسیرای زیادی به بریتانیایی ها داده بودند. ورود نیروهای آلمانی در شمال افریقا تنها توانست ارتش ایتالیا را از شکست کامل نجات دهد. البته رومل توانست با وجود کمبود نفرات، کمبود تانک و سوخت و همینطور کمبود پشتیبانی هوایی نسبت به نیروهای بریتانیایی پیروزی های بزرگی کسب کند و بار ها قوای بریتانیایی را در حدود مصر و لیبی شکست داد اما هرگز نتوانست مصر را تصرف کرده و وارد قاهره شود و در سال 1941 رومل از لیبی پیشروی هایی را به سوی مصر انجام داد اما با شکست مواجه شد و در نبرد های بزرگتری که از ژوئیه 1942 آغاز شد در داخل مصر پیشروی قابل توجهی کرد اما در منطقه العلمین به دلیل بیشتر بودن نفرات، تانک ها، تجهیزات و پشتیبانی هوایی دشمن شکست خورده و ناچار عقب نشینی کرد. عقب نشینی وی همراه با حملات متفقین به الجزایر و مراکش بود. در نتیجه نیروهای محور در افریقا به تونس عقب نشینی کردند و از دو طرف منگنه و سرانجام در می 1945 حدود 250.000 سرباز آلمانی ها و ایتالیایی تسلیم شدند. تسلیم نیروهای محور در این منطقه نه تنها باعث از دست رفتن بخش قابل توجهی از قدرت انسانی آنها شد بلکه از نظر استراتژیک آلمانی ها شمال افریقا را هم از دست دادند. از بین رفتن نیروهای محور در شمال افریقا چند ماه پس از شکست های شدید آلمان در جبهه شوروی بود که وضعیت نیروهای محور را بسیار خراب کرد.
استالینگراد و قفقاز
با پایان زمستان تهاجم آلمان به قفقاز آغاز شد. اگر چه بسیاری از ژنرال ها معتقد بودند باید نخست مسکو را تصرف کرد اما به دلیلی که گفته شد تصرف استالینگراد نسبت به تصرف مسکو صحیح تر بود. بنابراین ارتش آلمان طی یک تهاجم تابستانی جدید توانست پیشروی قابل توجهی کرده و قفقاز شمالی را تصرف کند. سربازان ارتش آلمان توانستند پرچم صلیب شکسته را بر فراز بلند ترین کوه قفقاز نصب کنند.  اما با توجه به وضعیت کوهستانی منطقه و همینطور سخت شدن نبرد در استالینگراد ارتش آلمان نتوانست به قفقاز جنوبی پیشروی کند. به علاوه بسیاری از طرح های عملیات های ارتش آلمان توسط جاسوسان و خائنین ارتش آلمان در اختیار شوروی قرار می گرفت و به همین دلیل بود که بسیاری از حملات ارتش آلمان در قفقاز و استالینگراد و سپس خارکوف و کورسک دفع شد.
نبرد سخت و خانه به خانه در استالینگراد توسط ارتش ششم آلمان به فرماندهی ژنرال پاولوس آغاز شد. تقریبا تا ماه سپتامبر 1942 پیشروی با آلمانی ها بود اما با آغاز ماه اکتبر و شروع سرما پیشروی آلمانی ها تقریبا متوقف شد و از ماه نوامبر 1942 تا ژانویه 1943 ارتش آلمان در محاصره افتاده و در خطر تار و مار شدن بود. ژنرال پاولوس پیش از آن از هیتلر درخواست اجازه عقب نشینی کرده بود اما هیتلر این درخواست را رد کرد زیرا عقب نشینی ارتش ششم از استالینگراد تمامی خطوط آلمان را با خطر شدید روبرو می ساخت زیرا ارتش آلمان در استالینگراد چند صد هزار سرباز ارتش شوروی را میخکوب کرده بود. در ماه ژانویه 1943 هیتلر ژنرال پاولوس را به درجه ی فیلد مارشالی رساند که بالاترین درجه ی نظامی در ارتش آلمان بود. دلیل ارتقای ژنرال پاولوس به درجه ی فیلد مارشالی این بود که در تاریخ نظامی آلمان هیچ فیلد مارشال آلمانی اسیر دشمن نشده بود و هیتلر قصد داشت با این کار پاولوس را از تسلیم شدن و اسارت منع کند اما ژنرال پاولوس که بی غیرت تر از این حرف ها بود در 2 فوریه 1943 یعنی تنها چند روز پس از ارتقایش به درجه ی فیلد مارشالی ارتش ششم آلمان را تسلیم ارتش سرخ کرد و خود بلافاصله با کمونیست ها همدست شده و کمیته آلمان آزاد را اعلام نمود!!! در چنین شرایطی وضعیت آلمان بسیار وخیم شد و سربازان آلمانی در قفقاز که در خطر محاصره قرار گرفته بودند به سرعت این منطقه را تخلیه کردند.
آغاز شکست ها
پس از شکست در جبهه ی شرق و شمال افریقا ارتش آلمان دیگر تهاجم بزرگ قابل توجهی را مانند سال های پیش انجام نداد و می توان تنها عملیات بزرگ آلمانی ها را در نبرد های خارکوف و کورسک دانست که بر طبق برخی گفته ها شوروی از تمام برنامه های آلمان در این جبهه ها خبر داشت و در نتیجه توانست حملات ارتش آلمان را دفع کند. شکست آلمانی ها در کورسک تفاوت چندانی با شکست آن ها در استالینگراد نداشت و هر دو شکست ضربات مهلکی به آلمان وارد آورد. نبرد کورسک به نام نبرد تانک ها لقب گرفت. با شکست آلمانی ها در خارکوف و کورسک و همینطور پیشروی متفقین در جنوب ایتالیا و بازداشت موسولینی رهبر ایتالیا توسط پادشاه آن کشور وضعیت آلمان بسیار بدتر از پیش شد. البته هیتلر توانست یک دسته از کماندوهای اس اس خود را تحت فرماندهی اوتو اسکورتسنی برای آزاد سازی موسولینی فرستاد. این کماندو ها توانستند بدون تلفات موسولینی را از زندان آزاد کنند. این عملیات را بی شک می توان بزرگترین عملیات کماندویی در طول جنگ جهانی دوم دانست. انجام این عملیات همه را شگفت زده کرده و از نظر روانی برای آلمانی ها مثبت بود. پادشاه ایتالیا با بازداشت موسولینی تقریبا با متفقین با سازش رسیده بود اما آلمانی ها فورا شمال ایتالیا را تسخیر کرده و نیروهای ایتالیایی را خلع سلاح کردند. مارشال کسلرینگ فرمانده نیروهای آلمانی در ایتالیا توانست ماه ها جلوی پیشروی متفقین را بگیرد. با این وجود شکست در نبرد های شرق، شمال افریقا، و وضعیت وخیم در ایتالیا خبر از روز های سختی می داد. تقریبا آلمان در این زمان بخش عمده سربازان با تجربه و وفادار، نیروی زرهی و نیروی هوایی خود را از دست داده بود.
شکست در غرب
وضعیت وخیم نیروهای آلمانی با حمله ی متفقین به شمال فرانسه بدتر شد. قوای متفقین در 6 ژوئن 1944 به شمال فرانسه حمله کردند و طی مدتی اندک موقعیت خود در فرانسه را تثبیت کرده و پیشروی را ادامه دادند. تقریبا تا پایان سال پاریس و سایر بخش های فرانسه بدست نیروهای متفقین افتادند. در همین زمان تعداد از افسران خائن آلمانی اقدام به ترور هیتلر کردند. سرهنگ فن شتاوفن برگ برجسته ترین شخص این عهده بود که بخاطر از دست رفتن یک چشم و دستش نزد هیتلر از احترام بالایی برخوردار بود و می توانست با هیتلر دیدار کند. او در جلسه ای که هیتلر با افسرانش ترتیب داده بود شرکت کرده و کیف حاوی بمب را در کنار هیتلر قرار داد و دو دقیقه پیش از زمان انفجار محل را ترک کرد. اما یکی از افسران که کیف را مزاحم می دید جای آن را کمی تغییر داد و همین جان هیتلر را نجات داد. زیرا انهدام این بمب به همه آسیب زد به جز هیتلر! البته در این میان هیتلر دچار مجروحیت شد اما زنده ماندن وی سبب شد که به ادامه ی نبرد امیدوار شود. اکنون شتاوفنبرگ از نظر هیتلر و بسیاری از افراد با منطق نه تنها یک خائن، بلکه یک ترسو بود. زیرا چنانچه وی ترسو نبود و قصد داشت تا پای جان در راه هدفش فعالیت کند ا لحظه ی انفجار نزد هیتلر می ماند تا از انفجار بمب مطمئن شود اما وی از ترس مرگ فرار کرد. این عده از خائنین بعد ها توسط متفقین به افراد میهن پرست بدل شدند و از آن ها بت های میهن پرستی ساخته شد در حالی که این عده افراد سودجویی بودند که قصد داشتند در چنین موقعیتی خود به مناصب دولت و نیروهای مسلح آلمان را بدست بیاورند. این سوقصد به جان هیتلر توسط تعدادی از افسران میهن پرست، دلیر و وفادار به هیتلر سرکوب شد و افراد خائن مجازات شدند. رومل نیز ظاهرا در این عملیات شرکت داشته است و او نیز به همین دلیل محکوم به مرگ شد با این وجود بخاطر خدماتش در شمال افریقا هیتلر به او سم داد تا خود با آن خودکشی کند و رومل نیز چنین کرد.
در این زمان هیتلر به فکر افتاد که آخرین شانس خود را امتحان کند و وقایع سال 1940 (حمله به غرب) را مجددا تکرار نماید. در نتیجه با بخش قابل توجهی از قوای زرهی و هوایی خود را در غرب گرد آورده و عملیات تهاجمی جدیدی را تحت نام « عملیات سیمرغ» به غرب انجام داد که اگر چه در ابتدا موفقیت هایی را در پی داشت اما در نهایت شکست خورد و پس از آن ارتش آلمان ناچار به عقب نشینی شد.
نبرد برلین
در جبهه ی شرق نیز نیروهای شوروی به برلین رسیده و نبرد سخت در برلین جریان داشت. تقریبا از سربازان قدیمی ارتش آلمان کمتر کسی مانده بود و نبرد برلین را بازماندگان ارتش و اس اس با اعضای سازمان جوانان هیتلری و پسر بچه های دوازده سیزده ساله و پیرمردان بازنشسته که خود داوطلبان پیوستن به ارتش شده بودند و همینطور افراد معلول جنگی که با یک دست سلاح گرفته بودند ادامه پیدا می کرد. این ها که آخرین مدافعان رایش بودند که با هر آنچه که بدست می آوردند در برابر ارتش سرخ (ارتش شوروی) مقاومت می کردند. در بعضی موارد سربازان و جوانان از جان گذشته ی آلمانی به میان انبوه تانک های روسی می پریدند و این وضع سبب می شد که تانک های روسی هنگام هدف گرفتن سربازان آلمانی به خود نیز ضربه بزنند. با این وجود برتری کامل توپخانه، پشتیبانی هوایی نیرومند، نیروی انبوه زرهی و شمار بسیار بیشتر نفرات نیروهای شوروی سبب شد که ارتش آلمان نتواند بیش از این مقاومت کند. در نتیجه هیتلر در آخرین روز ماه آوریل ازدواج و سپس خودکشی کرد و دریاسالار دونیتس فرمانده نیروی دریایی آلمان را به عنوان رئیس دولت و دکتر گوبلز را به صدارت اعظمی گمارد. سرانجام ارتش آلمان در 8 می تسلیم شد و جنگ جهانی دوم رسما به پایان رسید.

نقشه جبهه شرق آلمان
هواپیمای شتوکای آلمانی هنگام بمباران
تیربارچی آلمانی
گروه ارتش دوم زرهی آلمان در اوکراین
ارتش پنجم زرهی آلمان نزدیک مسکو
نیروهای کمکی ورزیده شوروی که از سیبری برای دفاع از مسکو فرستاده شده اند
نیروهای پیاده موتوریزه شوروی در یونیفورم استتاری زمستانی
نبرد های خیابانی در استالینگراد
سربازان آلمانی
پیش از نبرد کورسک
نیروهای زرهی روس در حال حمله
لشگر زرهی آلمان در حدود کورسک
نیروهای پیاده موتوریزه روس در نبرد
سربازان آلمانی که اسیر روس ها شده اند


دوشنبه 87 اردیبهشت 2 ساعت 10:46 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
انجمن آدولف هیتلر بزرگ
[عناوین آرشیوشده]
پارسی بلاگ

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل

29535: کل بازدید

4 :بازدید امروز

5 :بازدید دیروز

 RSS 

آرشیو
درباره خودم
لوگوی خودم
با تشکر از انجمن آدولف هیتلر بزرگ
حضور و غیاب
اشتراک